- بی نتیجه
- بی ما حصل: یاب فلاده
معنی بی نتیجه - جستجوی لغت در جدول جو
- بی نتیجه
- Futile
- بی نتیجه
- бесполезный
- بی نتیجه
- vergeblich
- بی نتیجه
- daremny
- بی نتیجه
- inutile
- بی نتیجه
- futile
- بی نتیجه
- nutteloos
- بی نتیجه
- เปล่าประโยชน์
- بی نتیجه
- sia-sia
- بی نتیجه
- निरर्थक
- بی نتیجه
- חסר תועלת
- بی نتیجه
- faydasız
- بی نتیجه
- নিরর্থক
- بی نتیجه
- بے سود
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
به باز یافت سر انجام نتیجه در نتیجه عاقبت سرانجام
سر انجام به انگیزه به بهانه عاقبت سر انجام: در نتیجه فاتح شد، بسبب بعلت: لشکریان در نتیجه خیانت چند تن مغلوب شدند. توضیح: باین معنی لازم الاضافه است
برآیند اینکه، بنابر این
سه یافته بربسته (جماد) رسته (نبات) وجنبنده (حیوان) موالید ثلاثه جماد نبات و حیوان
در نتیجه
Consequently
соответственно
folglich
відповідно
w rezultacie
consequentemente